پيام
+
ببخشيد آقا! مي تونم به خانومتون نگاه کنم؟

اقاشير حفاظ
90/4/2
خاله مهتاب
جوان خيلي آرام و متين به مرد نزديک شد و با لحني موأدبانه گفت : ببخشيد آقا! من مي تونم يه کم به خانوم شما نگاه کنم و لذت ببرم؟ مرد که اصلا توقع چنين حرفي را نداشت و حسابي جا خورده بود، مثل آتشفشان از جا در رفت و ميان بازار و جمعيت، يقه جوان را گرفت و عصباني، طوري که رگ گردنش بيرون زده بود، او را به ديوار کوفت و فرياد زد مرديکه عوضي، مگه خودت ناموس نداري....خجالت نمي کشي؟ ...
خاله مهتاب
مرد خشکش زد ... همانطور که يقه جوان را گرفته بود، آب دهانش را قورت داد و زير چشمي زنش را برانداز کرد ...
خاله مهتاب
جوان امّا، خيلي آرام، بدون اينکه از رفتار و فحش هاي مرد عصبي شود و عکس العملي نشان دهد، همانطور موأدبانه و متين ادامه داد خيلي عذر مي خوام فکر نمي کردم اين همه عصبي و غيرتي شين، ديدم همه بازار دارن بدون اجازه نگاه ميکنن و لذت مي برن، من گفتم حداقل از شما اجازه بگيرم که نامردي نکرده باشم ... حالا هم يقمو ول کنين، از خيرش گذشتم
*زهرا.م
:) :(
خاله مهتاب
عجب!!!
خاله مهتاب
حقيقتي كه امروز توي جامعه به فور ديده مي شه :((