درب کنسرو بازکن برقی

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 
+ vip 

سلام!

تا الان که جالب بوده...

يه سوال،شما به چادر فقط عادت کردين يا قبولش هم داشتين؟

پاسخ

سلام ممنونم از لطفتون/ در مورد چادر سال اول كه سرم مي كردم سختم بود چون من تا 11 سالگي با بلوز شلوار و روسري مي گشتم و پدرم گفت كه ديگه بايدچادر سرم كنم اما حالا اگر چادر سرم نباشه فكر مي كنم كه در معرض ديد همه هستم وبي حجابم و ان را به عنوان حجاب كامل براي يك زن قبول دارم
سلام
عجب داستان جذابي ! باتشکر از شما ، ولي ببخشيد من اصلاً با اينجور ازدواج ها مواق نيستم و بهش فکر هم نميکنم ...
ولي صداقت شما قابله تحسين است چون هرکسي حاضر نميشه سرگذشت زندگي و عاشقي اش رو براي ديگران صادقانه تعريف کنه ...
به نظرم با همين آقا ازدواج کرديد ...
اللهم عجل لوليک الفرج
پاسخ

سلام خوب ببين هيچ وقت زوذ قضاوت نكن چون من هر وقت زود قضاوت كردم چوبش را خوردم


سلام خانم

عجيبه که وقتي اين اقازاده فهميده که پسر عموش مهران به شما علاقه داشته ناراحت نشده!....البته شما به نداي قلبتون گوش دادين ولي يه جورايي عاشق شده بودين و هيچ طوره هم نمي تونستيد بي خيال شيد البته فعلا!......ولي به قولي رشته ايي بر گردنم افکنده دوست ...مي کشد هر جا که خاطر خواه اوست....به به

منتظر داستان بعدي هستم

موق باشيد

28/8/89

9:58

پاسخ

سلام اقا من كه گفتم در جواب پسر عمويش شخص ديگري را به جاي من اومعرفي كرده بود
سلام
من فکر نمي کنم شما با هم ازدواج کنيد 06:07 يا زهرا...
پاسخ

سلا م داستان من هنوز هم ادامه داره